عرفان حضرت زهرا

نوشته شده توسط: Abu-Mehdi

نشر شده در: 02-05-2011


دست تكوين و تشريع، انسان را به مقامى مى‏رساند كه حقيقت هستى، مشهود او مى‏گردد. و نظاره‏ گر نور و زيبايى مطلق مى‏شود و جز به محبت و عشق حق نمى‏ انديشد و جز به صلابت حق حركت نمى‏كند و سخن نمى‏گويد، حوادث اجتماعى و سياسى جامعه، خردلى از عشق او نمى‏كاهند و او را بر عليه هستى برنمى‏انگيزند؛ زيرا كه با شهود خويش به حقيقت هستى راه يافته و در هستى جز خير و زيبايى و محبت و لذت چيزى نمى‏يابد و شاديها و غمها را ناشى از ماهياتى مى‏بيند كه در آن جز فنا و نيستى نيست. او هيچ چيز را جز رؤيت محبوب بر خود نمى‏پسندد به اين حقيقت رسيده است كه به هر چيز تعلق حاصل كند مظهر او خواهد گشت، لذا دل به جز خدا نمى‏بندد و تعلقى جز به خدا حاصل نمى‏كند تا مظهر اسماء و صفات او باشد و مجلاى جميل او گردد.

عارف بزرگ محمد على شاه‏آبادى در كتاب خود(1) به بيان مراتب حضور قلب پرداخته،آنگاه راجع به مرتبه‏ى هفتم مى‏فرمايد:
مرتبه‏ى هفتم و آن عبارت است از مقام هدايت و ايصال به طريق و صراط ذات پروردگار كه عبارت است از ايصال به طريق اسماء و صفات او؛ زيرا اسماء و صفات عين ذات پروردگار است و چون عابد، به اين مقام نائل شود مورد تجليات اسماء و صفات حق واقع گردد و اسمى بعد از اسمى بر او تجلى كند و صفتى بعد از صفتى بر او ظاهر گردد تا اينكه غافل از صفات خود متخلق به اخلاق پروردگار شود و از اين مقام كه مقام فناى صفاتى است، تعبير به مقام «طمس» (پاك‏شدگى) مى‏كنند…

در مرتبه‏ى هشتم به مقام شهود حق به تمام كمال و جمال، و در مرتبه‏ى نهم به مرتبه‏ى عشق و محبت نسبت به ذات مقدس پروردگار كه موجب فناى در ذات حق است مى‏رسد انسان به مقام اسماء و صفات رسيده دست نياز جز به درگاه بى‏نياز دراز نمى‏كند و جز در آستانه‏ى عظمت او زانو نمى‏زند، با زبان تشريع فقر وجودى خويش را اظهار كرده و عاجزانه نيازمنديهاى درونى خويش را بر معبودش عرضه مى‏دارد:
«الهى كَسرى لا يَجْبُرُهُ اِلا لُطفُكَ وَ حَنانُكَ وَ فَقْرى لا يُغنيهِ اِلّا عَطفُكَ وَ اِحسانُكَ وَ رَوْعَتى لا يُسَكِّنُها اِلا اَمانُكَ و ذلَّتى لا يُعزُّها اِلّا سُلطانُكَ وَ اُمنيتي لا يُبَلِّغُنيها اِلّا فَضْلُكَ وَ خَلتَّى لا يَسُدُّها اِلّا طَولُكَ وَ حاجَتى لا يَقضيها غَيْرُكَ… وَ غُلتَّى لا يُبَرِّدُها اِلّا وَصْلُكَ وَ لَوْعَتى لا يُطفيها اِلّا لِقاوُكَ وَ شَوقى اِلَيكَ لا يَبُلُهُ اِلّا النَّظَرُ اِلى وَجْهِكَ وَ قَرارى لا يَقِرُّدونَ دُنُوّى مِنكَ وَ لَهْفَتى لا يَرُدُّها اِلّا رَوْحُكَ…» (2)

«خدايا شكستگى و نقص مرا جز لطف و رحم و دلسوزيت اصلاح و درست نمى‏كند، و نيازمنديم را جز به توجه، مهربانى و احسانت مبدل به بى‏نيازى نمى‏كند، و بيم و هراسم از جز امان تو تسكين ندهد، و جز سلطنت تو ذلت و خوارى مرا مبدل به عزت نمى‏گرداند و جز فزونى بخششت مرا به آرزويم نرساند و نقص مرا جز عطاى ممتدت از بين نمى‏برد و غيرت و حاجتم را برنياورد… و حرارت اشتياقم را جز وصال تو فرونمى‏نشاند، و سوز و گداز قلبم را جز لقاى تو خاموش نكند، و جز نظر به وجه و جمالت شوق مرا به تو بهبودى نبخشد، و آرامشم بدون نزديكى كاملم به تو برقرار نشود، و جز نسيم روح و جانت، افسوس و اندوهم را دفع نكند…».
اينك پس از بيان كوتاهى در مورد انسان عارف، به مقام عرفانى فاطمه- سلام‏اللَّه عليها- در حدود فهم خود مى‏پردازيم:

شرايط تكوينى در انسان وجود دارد كه بسيار مؤثر در كارهاى ارادى و اختيارى او هستند؛ اگر اين شرايط مثبت باشند، در رفتار و افكار نيز تأثير مثبت خواهند گذاشت بخصوص اگر توأم با تعليم و تربيت صحيح و مثبت نيز باشند، اثرگذارى جهان مثبت تكوينى بستگى به مرتبه مثبت بودن آن دارد.
فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- داراى خصوصياتى در بعد تكوين هست كه عرفان كامل تكوينى را قبل از آفرينش او در طبيعت، در او ايجاد كرده است، او از نظر تكوينى معصوم است. تنزل نور او در صلب پاك و آنگاه در رحم پاك و نمو جسمش از غذاى حلال كه به همراه تسبيح و تقديس خدا تناول شده است، زمينه‏ى عصمت تشريعى را فراهم آورده است، لذا شرايط و زمينه‏ى تكوينى به گونه‏اى بوده است كه در رحم به ستايش، حمد و ثناى خدا مشغول بوده است.

تربيت و پرورش زهرا- سلام‏اللَّه‏عليها- در دامان پاك خديجه- عليهاالسلام- و در كنار پدرى كه رسول خداست، زمينه را براى ظهور عرفان تشريعى هر چه بيشتر آماده مى‏ساخت. او لحظه‏اى از ياد خدا غافل نگشت و آنى از انجام تكاليف الهى و انسانى سرباز نزد، سراسر زندگى او نور است. عرفان او در اين مطلب متجلى است كه خداوند با غضب او غضب مى‏كند و با خشنودى او خشنود مى‏گردد (3)
ظهور عرفان او در آيه‏ى:
«اَنَّ الَّذينَ يُؤذوُنَ اللَّه وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُم اللَّه فِى الدُّنيا وَ الاخِرَةِ وَ اَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً» (4)

مى‏باشد، چرا كه اذيت كردن او اذيت نمودن خداوند است(5)

تجلى عرفان بانوى بزرگ اسلام و دخت رسول‏اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله- در قلب و جوارحى است كه به فرموده‏ى پدر بزرگوارش حضرت محمد- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- پر از ايمان و يقين است:
«انّ ابنتى فاطمة ملأ اللَّه قلبها و جوارحها ايماناً و يقيناً؛ (6) براستى خداى بزرگ قلب و جوارح دخترم فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- را از ايمان و يقين پر كرده است».
عرفان زهرا- سلام‏اللَّه‏عليها- در يخرج منهما اللؤلؤ والمرجان؛ يعنى، حسن و حسين- عليهماالسلام- جلوه كرد (7) عرفان او فوق عرفان زنان عالم است (حتى آسيه، خديجه و مريم) و خداوند برگزيد (8) و او را افضل زنان اهل ارض قرار داد (9)
«قالت فاطمة- عليهاالسلام- فقال لى: أما ترضين أن تأتى يوم القيامة سيدة نساء المؤمنين او سيدة نساء هذه الاُمَّة» (10)

«فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- فرمود: پدرم رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- به من فرمودند: آيا راضى و خشنود نيستى كه روز قيامت بيايى در حالى كه سيده‏ى زنان مؤمنين يا سيده‏ى زنان اين امت باشى».
و نيز نبىّ گرامى اسلام- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- فرمود: «و فاطمة سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين؛ (11) و فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- سيده‏ى زنان جهان از اولين و آخرين است». مجلاى شهود زهرا- سلام‏اللَّه‏عليها- خطبه‏ى فصيح و بليغ اوست در دفاع از ولايت و از حقش، خطبه را با حمد و ثناى الهى شروع مى‏كند:
«الحمداللَّه على ما انعم و له الشكر على ما الهم والثناء بما قدم…؛ حمد و ستايش خدا را بر آنچه ارزانى داشت و بخشيد، و شكر او را بر آنچه الهام فرمود و سپاس خدا را به آنچه پيش فرستاد و اهدا فرمود…».
«… كوّنها بقدرته و ذرَأها بمشيته من غير حاجة منه الى تكوينها و لا فائدة له فى تصويرها الّا تثبيتاً لحكمته و تنبيها على طاعته و اظهاراً لقدرته، تعبّداً لبريته و اعزازاً لدعوته…»
«… پديده‏ها را به قدرتش به وجود آورد و به مشيت و خواست خويش بيافريد بدون اين كه نيازى به آفرينش آنها داشته باشد، براى او سودى در اين خلقت نبود جز اين كه حكمت خويش را به ثبوت برساند و خلق را بر طاعتش آگاه گرداند و قدرتش را اظهار نمايد و آفريدگان را به عبادت وادار كند و دعوتش را بزرگ و شكست‏ناپذير گرداند…».

زهرا راضى و خشنود به مقدرات الهى و رضاى الهى است و آنجا كه وظيفه، صبر باشد، بر مصائب صبر مى‏كند، لذا در پايان خطبه فرمود:
«و يصير منكم على مثل خزّ المدى و خز السنان فى الحشا…؛ (12)اين آهى است كه در سينه‏ى پردرد من كه ديگر طاقت تحمل آن را نداشتم و خواستم اين اندوه را از دل پر درد بيرون افكنم و حجت را بر شما تمام كنم».
ظهور عرفان فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- در محراب عبادت بود آنگاه كه براى ستايش حق مى‏ايستاد، هفتاد هزار فرشته‏ى مقرب بر او سلام مى‏كردند و او را به جمله‏اى مى‏خواندند كه ملائك مريم را با آن ندا مى‏كردند:
«فيقولون يا فاطمة- سلام‏اللَّه‏عليها- انّ اللَّه اصطفاك و طهرك واصطفاك على نساءالعالمين (13) پس مى‏گفتند: اى فاطمه! براستى خدا تو را برگزيد و پاك و طاهر گرداند و تو را بر زنان جهانيان اختيار فرمود».
امام حسين- عليه‏السلام- از برادرش امام حسن- عليه‏السلام- نقل مى‏فرمايد كه:
«رأيت امّى فاطمة- سلام‏اللَّه‏عليها- قامت فى محرابها ليلة جمعتها فلم تزل راكعة ساجدة حتى اتضّح عمود الصّبح و سمعتها تدعو للمؤمنين والمؤمنات و تسميهم و تكثر الدعاء لهم و لا تدعو لنفسها بشى‏ء، فقلت لها: يا امّاه لم لا تدعين لنفسك كما تدعين لغيرك؟ فقالت: يا بنىّ! الجار ثمّ الدار» (14)
«مادرم فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- را در شبى ديدم كه در محرابش ايستاده بود متوجه ايشان بودم، پس آنقدر به ركوع و سجده رفت تا اين كه عمود صبح نمايان شد. و شنيدم كه براى زنان و مردان مؤمن دعا مى‏كرد و اينها را نام مى‏برد و برايشان زياد دعا نمودند اما براى خودشان هيچ دعا نكردند. به مادرم گفتم: اى مادر چرا براى خودتان دعا نكرديد آن چنانكه براى غير خودتان دعا نموديد؟ پس فرمود: اى فرزندم! اول همسايه سپس خانه».
حسن بصرى در توصيف فاطمه زهرا- سلام‏اللَّه‏عليها- مى‏گويد:
«ما كان فى هذه الامة اعبد من فاطمة كانت تقوم حتى تورم قدماها (15) او عابدترين مردم بود و آنقدر در عبادت خداى متعال ايستاد تا اينكه پاهاى مباركش ورم نمود».
ظهور عرفان زهراء- سلام‏اللَّه‏عليها- در تمجيد خدا از اوست، خداوند او را بر عبادش گرامى داشته است، رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- فرمودند:
«… متى قامت فى محرابها بين يدى ربّها جلّ جلاله زهر نورها لملائكة السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الارض و يقول اللَّه عزّ و جل لملائكته: يا ملائكتى انظروا الى امتى فاطمة سيّدة امائى قائمة بين يدى ترتعد فرائضها من خيفتى و قد أقبلت بقلبها على عبادتى، اشهدكم أنّى قد أمنت شيعتها من النّار» (16)

«… هر زمان كه در محراب در محضر پروردگارش- جل جلاله- مى‏ايستاد نورش بر فرشتگان آسمان مى‏درخشيد آن چنانكه نور ستارگان بر اهل زمين پرتو مى‏افكند. خداى عزّوجلّ به فرشتگان مى‏فرمايد: اى فرشتگان من! نظر به كنيز من فاطمه سيده‏ى كنيزانم بنماييد كه چگونه در محضرم ايستاده و از ترس من به خود مى‏لرزد و با قلب و تمام وجودش بر عبادات من اقدام كرده است. به شهادت مى‏گيرم شما را كه براستى شيعيانش را از آتش در امان قرار دادم».
صبر فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- بر گرفتاريها و ستمها، در تمام دوران حياتش، بيانگر اين است كه او يك آن و به اندازه‏ى خردلى از ياد خداى متعال غافل نبوده و با تن دادن به قضا و قدر الهى، زمينه‏ى عرفان و شهود در مرتبه‏ى عاليتر را مى‏جسته است. گرفتاريها، رنجها، و گرسنگيها و… نه تنها (هر چند ناچيز) تأثير منفى در روح متعالى او ننهاد بلكه عاليترين اثر مثبت در جهت عشق و توكل به اللَّه را در او گذاشت.
آرى، فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- با علم شهودى خويش يافته بود كه حقيقت انسان، حقيقتى شهودى است و كمال آن در گرو پيوند او با شهود مطلق است، و لذا رنج و دردى كه اين پيوند را قويتر كند، نه تنها درد و رنج نيست بلكه خود نعمت است و اين مصداق قول امام موسى بن جعفر- عليه‏السلام- است كه فرمود:

«لن تكونوا مؤمنين حتى تعدّوا البلاء نعمة (17)هرگز در صف مؤمنين قرار نمى‏گيريد مگر اين كه بلا و گرفتارى را نعمت خدا بشمار آوريد».
رنج و مصيبتى كه زهراى اطهر در دوران كوتاه عمرش تحمل نمود بسيار اعجاب‏آور است چرا كه رنجى به پايان نمى‏رسيد مگر اينكه رنج تازه‏اى جاى آن را مى‏گرفت، فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- روزگار پر مشقت رسالت پدرش را در مكه درك كرده، در همان حال كه شاهد اذيت و آزار مشركين نسبت به پدرش بود، در فراق مادرش حضرت خديجه- سلام‏اللَّه‏عليها- را نيز رنج مى‏برد. رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- در اكثر اوقات وقتى به جهت اذيت و آزار مشركين و دورى خديجه- عليهاالسلام- با چهره‏اى غمناك و محزون وارد خانه مى‏شد، با چشمهاى اشكبار دختر عزيزش كه در فراق مادر مى‏گريست، روبرو مى‏گشت.

روزى پيامبر گرامى اسلام- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- در مسجدالحرام مشغول نماز بود كه عده‏اى از مشركين او را مسخره مى‏كردند و در صدد آزارش برآمدند؛ يكى از آنان بچه‏دان شتر را- كه تازه ذبح شده بود- برداشت و با همان آلودگيهايش بر پشت مبارك آن حضرت كه در حال سجده بود، افكند حضرت فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- نير در مسجد حضور داشت وقتى اين منظره را ديد بسيار ناراحت شد و با چشم گريان خودش را به پدر رسانيد و بچه‏دان را برداشت و به دور افكند، پيامبر- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- بعد از نماز بر آن جمعيت (بى‏ادب) نفرين كرد (18) مصيبتهاى وارده بر فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- در سالهايى كه رسول خدا با مشركين و ملحدين مى‏جنگيد و بعد از رحلت آن حضرت، بر كسى مخفى نيست. او براى گرفتن حق خويش و حق همسرش و براى دفاع از ولايت، تمام سختيها را تحمل كرد؛ پهلوى او را شكستند، به صورتش سيلى زدند، بين راه خانه و مسجد آزارش دادند، بازوى او را كبود كردند.
عبدالفتاح عبدالمقصود در كتاب امام على- عليه‏السلام- مى‏نويسد:
«… على- عليه‏السلام- سكوت و كناره‏جويى را جايز نمى‏داند و از جاى برمى‏خيزد تا شايد دادرسى و كمكى براى خود بجويد، چون از قريش بد كينه مأيوس است به سوى انصار مى‏رود. او درتاريكى شب به خانه‏هاى انصار روى مى‏آورد. تنها كسى كه او را تنها نمى‏گذاشت همسر بيمارش بود. زهراى ماتم‏زده جز براى يك مقصد و هدف كه عاليتر از تأثرات نفس و برتر از اندوهش بود نمى‏توانست و نمى‏خواست از خانه و بسترش كه كنار قبر رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- بود، بيرون آيد؛ آن هدف همان ميراث پدر و پس از آن حق على در آن ميراث بود.

فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- در اين مرحله‏ى زندگى، بر خود لازم مى‏دانست كه بپاخيزد، دعوت كند و تا مى‏تواند بكوشد، او دوش بدوش شوهر مظلومش ايستاد و با زبان كه تنها وسيله‏ى دفاعش بود به او يارى مى‏كرد… ولى همان كسانى كه در آن روز به پدرش تا پاى مرگ دست بيعت دادند و ياريش كردند اين دختر را يارى نكردند، ديگر آن خوى عربى، آن روحى پايدارى، آن خلق وفادارى از جان آنان رخت بربسته بود و خود شرمنده و سرافكنده بدين دگرگونى و سستى اقرار مى‏كردند و مى‏گفتند: اى دختر رسول خدا… ما با اين مرد (ابوبكر) بيعتى كرديم و گذشت!

فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- با تعجب جواب مى‏دهد:
آيا دست روى دست مى‏گذاريد تا ميراث رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- از خانه‏اش برده شود و در خانه‏ى ديگرى جاى گيرد (19)
«ابوبكر و عمر پس از آن كه زهرا- سلام‏اللَّه‏عليها- را آزردند و به خانه‏ى او كه خانه‏ى وحى بود يورش آوردند، به نزد او مى‏روند تا از او پوزش بخواهند، زهرا- سلام‏اللَّه‏عليها- آن دو را با هم مخاطب ساخت و گفت: آيا اگر حديثى از رسول خدا به شما بگويم باور مى‏داريد و به آن عمل مى‏كنيد؟ هر دو گفتند: آرى.

(فرمود:) شما را به خدا سوگند مى‏دهم، آيا از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- نشنيديد كه مى‏فرمود: خشنودى فاطمه خشنودى من است و خشم فاطمه خشم من است، هركس فاطمه دخترم را دوست بدارد، مرإ؛؟؟ّّ دوست داشته و هركس فاطمه را خشنود كند مرا خشنود كرده است، و هركس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
(گفتند:) ما اين سخنان را از رسول خدا شنيديم.
آنگاه روى و دو دست به سوى آسمان دراز كرد و با سوز دل همى گفت: من خدا و فرشتگان او را گواه مى‏گيرم كه شما تن، مرا به خشم آورديد و خشنودم نكرديد… اگر رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- را ملاقات كردم شكايت شما را به او خواهم كرد» (20) آرى، عرفان فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- در افكارش، بياناتش، رفتارش، تحمل و صبرش، عبادتش و… ظهور يافته است. او در تمام حالات، خدا را بر نعمتهايش حمد و ستايش گفت و خدا را بر دردها، مصيبتها و بلاها شكرگزار بود، وقتى رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- فرمود: دخترم! تلخيهاى دنيا را به جهت شيرينى آخرت بنوش. پاسخ داد: «يا رسول‏اللَّه الحمدللَّه على نعمائه والشكر للَّه على الائه» و خدا اين آيه را درباره‏اش نازل فرمود:
«وَ لَسَوْفُ يُعطيكَ رَبُّكَ فَتَرضى (21)و بزودى پروردگارت آنقدر به تو مى‏بخشد كه راضى و خشنود مى‏گردى».

1ـ رشحات البحار، بيان مراتب حضور قلب در عبادات، ص 173 و 174.
2ـ مفاتيح‏الجنان، مناجات المفتقرين.
3ـ بحارالانوار، ج 43، ص 19، 20 و 22.
4ـ «براستى آنانى كه خدا و رسولش را اذيت مى‏كنند خداوند اينها را در دنيا و آخرت لعنت كرده است و عذابى كه محيط بر اينهاست، مهيا فرموده است» (سوره‏ى احزاب، آيه‏ى 57.
5ـ بحارالانوار، ج 43، ص 25، روايت 23.
6ـ بحارالانوار، ج 43، ص 29، روايت 34.
7ـ بحارالانوار، ج 43، ص 32، روايت 39.
8ـ بحارالانوار، ج 43، ص 26، روايت 24.
9ـ بحارالانوار، ج 43، ص 23، روايت 19.
10ـ بحارالانوار، ج 43، ص 23،روايت 19.
11ـ بحارالانوار، ج 43، ص 26، روايت 25، ص 37.
12ـ خطبه‏ى آتشين فاطمه (س) والاحتجاج، ج 1، ص 98 (احتجاج فاطمة الزهراء (س) على القوم…).
13ـ سوره‏ى آل‏عمران، آيه‏ى 42. بحارالانوار، ج 43، ص 24.
14ـ بحارالانوار، ج 43، ص 81، روايت 3.
15ـ بحارالانوار، ج 43، ص 84.
16ـ بحارالانوار، ج 43، ص 172.
17ـ ميزان الحكمة، ج 1، ص 486.
18ـ فاطمه‏ى زهرا، بانوى نمونه‏ى اسلام، به نقل از مناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 60.
19ـ امام على (ع)/ عبدالفتاح عبدالمقصود، ج 1، ص 312 و 313.
20ـ امام على (ع)/ عبدالفتاح عبدالمقصود، ج 1،ص 333 332.

پست های از این دست

سوالات متفرقه

چرا گوشت خوک حرام است؟ آیا درست است که سبب بی‌غیرتی انسان می‌گردد؟ این سؤال برای عده‌ای از دانشجویان نیز مطرح شده است....

read more

0 Comments